خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار – ۸۰؛ خاطراتی که عطر گل پامچال دارد

به گزارش آبنما کار، موسیقی تیتراژ سریال گل پامچال به آهنگسازی محمدرضا علیقلی نشان از نبوغ و فرهیختگی یک هنرمند موسیقی شناس داشت که همچنان نبض مخاطبانش را در دست دارد.
دریافت 14 MB
خبرگزاری مهر – گروه هنر – علیرضا سعیدی: کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می کند با انتخاب عناصر، فرم ها و چینش ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان مبحث قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می دهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف الزامی ایجاد می شود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور می کند.
آنچه بهانه ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطره سازترین موسیقی های در ارتباط با برخی برنامه ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای خیلی از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع باردیگر به آنها برای ما در هر شرایطی می تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره بازی که بعد از آغاز و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در چارچوب یک خاطره بازی هفتگی در ایام جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال هایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که به صورت هفتگی می توانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آنرا دنبال کنید.
در هشتادمین شماره از این روایت رسانه ای به سراغ موسیقی تیتراژ سریالی رفتیم که لحظه لحظه اش برای مخاطبان دهه هفتاد تلویزیون تداعی کننده خاطرات تلخ و شیرینی بود که اساسا و حتما موسیقی اش یکی از مهم ترین و شاید برجسته ترین مؤلفه ای بود که توانست نام و یاد یک مجموعه تلویزیونی در رابطه با جنگ و دوران دفاع مقدس را در صفحه پر فراز ونشیب خاطراتمان ثبت کند.
مجموعه ای به نام «گل پامچال» که در اوایل دهه هفتاد تبدیل به گل سرسبد سریال ها و برنامه های تلویزیونی شد که آن زمان گرچه از کیفیت و کمیت کمتری به لحاظ مؤلفه های فنی حوزه سینما و تلویزیون برخوردار نبود، اما هرچه بود تبدیل به ابر رسانه ای شد که به معنی و مفهوم مطلق کلمه، تعریف کاملی از یک ابزار رسانه ای داشت و توانست حامل خوب و مؤثری برای انتقال یک «مفهوم» از جانب «فرستنده» به «گیرنده» باشد. مفهومی که باآنکه در این سال ها مملو از پارازیت های مختلف از این سو و آن سو است، اما در آن دوران در قالبی روایت محور و البته ساده، پیچیده ترین مفاهیم انسانی را به مخاطب و بیننده القا می کرد.

القائاتی که یکی از نمادهای عینی و متبلورشده آن در ملودی ها و موسیقی هایی به کار گرفته این سریال ها وجود داشت و هنرمندان و فعالان این عرصه به علت شناخت کاملی که از جنس مخاطبان آن سالهای تلویزیون و در قالبی گسترده تر، جامعه داشتند، شرایطی را برای سازندگان اثر فراهم می ساختند که مفاهیم و قصه ها و روایت های مورد نظرشان به بهترین و مؤثرترین شکل ممکن در دل و جان و ذهن بیننده ته نشین نشود.
ته نشینی که گویی همچنان پای برجاست و پس از گذشت سه دهه اگر نگوییم به صورت تمام وقت، اما حتما در مقاطعی از زمان همانند یک ساعت از قبل کوک شده، در ذهن و قلب مخاطب زنگ می زند و روحش را به دنیایی می برد که با بدی ها و جنجال های پایان ناپذیر این روزگار فاصله بسیاری دارد. فاصله ای که حداقل کارکردش گوش سپردن به آهنگ و ملودی است که در چارچوب یک عرضه روایی از درون یک سریال یا یک مجموعه تلویزیونی مخاطب را به فضایی می برد که می تواند لحظاتی آرام بگیرد و از فضای چرک و مسموم این روزها دوری گزیند.
کارکردی هوشمندانه که خیلی از سریال ها و مجموعه های تلویزیونی دهه شصت و هفتاد تلویزیون آنرا به خوبی برای مخاطبانشان معرفی کردند و موفق شدند بخش زیادی از خاطرات آن نسل تا به امروز را با خود همراه کنند. یک همراهی عاشقانه و بسیار انسانی که موسیقی در آن نقش و اثر زیادی داشت و به واسطه حضور هنرمندانی شناخته شده، موسیقی شناس و صد البته جامعه شناس توانست خاطرات ماندگاری را به واسطه همین ملودی ها در یاد و خاطره آدم ها ثبت کند. ملودی هایی که موسیقی متن و تیتراژ سریال گل پامچال به آهنگسازی محمدرضا علیقلی با رعایت بسیار با دقت آهنگساز جهت استفاده از ملودی های بومی سرزمین ایران و البته دیگر گونه های موسیقی بدون شک یکی از بهترین ها و ماندگارترین ها بود.

سریال تلویزیونی «گل پامچال» سال ۱۳۷۰ به کارگردانی محمدعلی طالبی تولید و در همان دوران از شبکه یک سیما پیش روی مخاطبان قرار گرفت. این سریال در همان سال ها همچون محبوب ترین سریال های سیما بود که همچنان هم از شبکه های مختلف تلویزیونی برای مخاطبان عرضه می شود.
داستان این سریال ۱۳ قسمتی نوشته کامبوزیا پرتوی و محصول آن سالهای گروه تلویزیونی شاهد دربارهٔ زندگی دختری است به نام لیلا که بعد از بمباران شدید محل زندگی اش در جنوب کشور است. وی در اثر بمباران خانواده اش را از دست می دهد. یکی از اقوام برای پیدا کردن خواهر لیلا به تهران سفر می کند و در این راه اتفاقاتی برای آنها رخ می دهد، سپس به شمال کشور می روند. از طرفی برای لیلا اتفاقی می افتد و خانواده ای شمالی لیلا را پیدا می کنند و او را پیش خود می برند و از او نگهداری می کنند. وقتی که خواهر لیلا پیدا می شود لیلا راضی نیست که همراه آنها برود. در نتیجه خواهر لیلا رضایت می دهد لیلا نزد آنها بماند و در مدرسه ثبت نام کند.
داود رشیدی، فاطمه معتمدآریا، ستاره جعفری، کیومرث ملک مطیعی، رضا بابک، مریم حمیدی، اسماعیل گرامی، تانیا جوهری، محمود بصیری، پروین سلیمانی، مهری مهرنیا، روح الله مفیدی، محسن افشار، علیرضا اکبری سپهر، نسیم اکبری، لیلا محی الدین، مهسا محی الدین، سولماز صبا، علیرضا طالبی، لیلا نپوری زاده، رحمان باقریان، زهره سرمدی، علی محمد طالبی، نیره فراهانی، بهزاد رحیم خانی، مریم مقبلی، پریدخت اقبال پور، عباس امیرحسینی، مژگان بختیاری، اسماعیل رضایی، ژینوس تقی زاده، مهدی امانی، شاهرخ نورمحمدی، فاطمه طاهری، عطیه شهیدی همچون هنرمندانی بودند که در این سریال بعنوان بازیگر حضور داشتند.

یکی از مهم ترین مؤلفه های تاثیرگذاری این سریال، فارغ از عناصر در رابطه با درام، کارگردانی، بازیگری و دیگر مؤلفه های فنی، موسیقی محمدرضا علیقلی بود که به واسطه توانمندی های کم نظیر وی در عرصه آهنگسازی بخصوص آثار در رابطه با گروه سنی کودک و نوجوان، توانست نقش بسیار مؤثری در افزایش جامعه مخاطب چنین سریال هایی در دهه هفتاد ایفا کند. نگاهی که متأسفانه طی سالهای اخیر به علت حرکت بدون برنامه ریزی در فرایند در رابطه با فعالیتهای فرهنگی هنری کشورمان به سمت اقتصادی شدن بدون در نظر گرفتن مؤلفه های فرهنگی و جامعه شناختی این حوزه، بسیار کمتر شده و ماجرا را به سمتی برده که باید از محمدرضا علیقلی و دیگر همکاران انگشت شمارش بعنوان نسلی یاد کرد که حالا حالاها جانشینی برایشان وجود نخواهد داشت.
کارگردان سریال طی گفتگویی در رابطه با موسیقی «گل پامچال» که توسط محمدرضا علیقلی ساخته شد، اظهار داشت: ایشان یک سال بر روی موسیقی «گل پامچال» کار کرد از تم های جنوبی و همینطور شمالی بهره برده بود. یک موسیقی تأثیرگذار ساخته بود که بخش هایی از آن خیلی شاد بود مثل موسیقی تیتراژ. یا بخش هایی که آوازهای گروه کر بود که «گل پامچال» را می خواندند.

وی اضافه کرد: خوشبختانه موسیقی سریال خیلی جذاب واقع شد، در مردم خیلی رشد کرد و خیلی علاقه مندی به آن نشان داده شد؛ بگونه ای که شاید از پرفروش ترین کاست هایی بود که در آن دوره ارائه شد و البته پول آن هم به جیب افرادی رفت که نه خود آقای علیقلی بود، نه خود من و نه تهیه کنندگان. این موسیقی همه جای کشور پخش گردید. همه آنرا شنیدند و هنوز هم که هنوز است گاهی پخش می شود و حتی من شنیدم این سریال در دوره ای در تلویزیون ان اچ کی (NHk) ژاپن هم نمایش داده شده است؛ یعنی کاری که آنها با اوشین خودشان برای ما کردند، ما هم با گل پامچال برای آنها انجام دادیم.
به هر ترتیب بازخوانی چندباره چنین یادگاری های به جای مانده از آثار دهه شصت و هفتاد تلویزیون باآنکه در مقایسه با تکنولوژی های جدید و امروزه ساخت آثار تصویری اصلاً قابل قیاس نیست اما رنگ و محتوای به جای مانده از این آثار به قدری دربرگیرنده خاطرات و نوستالژی های جذابی است که می تواند تا سال ها مرجع مناسبی برای خاطره بازی و بازگشت به دورانی باشد که حداقل این چنین تلخ و گزنده نبود.

منبع: