منزلگاه هایی در راه زوال

آبنما کار: قزوین متأسفانه امروز شاهد آن هستیم کاروانسراها، که قسمتی از فرهنگ و تاریخ کهن ایرانی به حساب می آید و به حق نقش به سزایی در پیشرفت و آبادانی ایران و همین طور آشنایی جوامع مختلف با یکدیگر داشته در راه زوال و نابودی قرار گرفته و مشکلات مختلفی گریبان آنها را گرفته است.
پیشینه ساخت کاروانسرا در ایران به دوره اشکانیان بازمی گردد اما عده ای از پژوهشگران در واقع چاپارخانه های دوره هخامنشیان را خاستگاه کاروانسرا می دانند. نکته بسیار مهمی که همگان باید بدانند این است که کاروانسرا، یک پدیده معماری ایرانی است. یکی از انگیزه های همیشگی شرقیان و حتی رومیان تصرف موقعیت کلیدی ایران از دوره اشکانیان بود، همینطور بخش زیادی از اقتصاد حکومت اشکانیان و ساسانیان از موقعیت ترانزیتی ایران تأمین می شد.
به مرور با افزایش وسعت قلمرو ایران و همینطور افزایش سطح روابط و تردد با سایر حکومت ها، تجارت و داد و ستد در ایران شکل تازه ای به خود گرفت و در سایه امنیت نسبی فراهم شده، میزان سفر و جابه جایی گسترش قابل توجهی یافت. اما محدودیت هایی هم در این سفرهای به طور عمده تجاری، سیاحتی و زیارتی وجود داشت که مهم ترین آن طولانی بودن زمان رسیدن و فاصله های بین شهرها بود، از طرفی هر کاروان محدودیتی در حمل آذوقه داشت، بنابراین در میان مسیر کاروانسراهایی ایجاد گردید تا کاروانیان بتوانند در آنجا اقامت گزینند و بعد از استراحت و صرف غذا به مسیر خود ادامه دهند.
کاروانسرا واژه ای پهلوی است و ریشه آن از ۲ واژه کاروان یا کاربات و سرا به معنای منزلگاه گرفته شده است. در یک مسیر، فاصله بین هر ۲ کاروانسرا تقریباً بین ۲۵ تا ۳۰ کیلومتر برابر ۵ فرسنگ است و جانمایی کاروانسراها برپایه حداکثر مسیر قابل پیمایش توسط فرد در یک روز تعیین می شده است. در انتخاب منزلگاه صرفا کوتاه ترین مسیر مورد انتخاب قرار نمی گرفته و شرایط مختلفی در این انتخاب دخیل بوده، ضمن آنکه فقط یک مسیر هم بین ۲ منزلگاه وجود نداشته، مسیر معمولا از سمتی گزینش می شد که به روستاها و منابع آبی نزدیک باشد.
از دوره شاه عباس اول رفت و آمد و به تبع آن داد و ستد نظمی به خود گرفت و کاروانسراهای شاه عباسی (منسوب به دوره شاه عباس) فراوانی در ایران ساخته شد پس به همین جهت می توانیم اوج شهرت و عصر طلایی کاروانسراها را در ارتباط با دوره صفوی بدانیم که حتی افسانه ای هم در این خصوص وجود دارد که شاه عباس دستور راه اندازی ۱۰۰۰ کاروانسرا را داد و از آنجاییکه عدد هزار را خوار می شمرد تعداد آنرا به ۹۹۹ تقلیل داد تا در ذهن مخاطب هیمنه ای ایجاد نماید با این وجود تعداد کاروانسراهای ایران هیچگاه به این تعداد نمی رسد اما بنابر آنچه شاردن، جهانگرد فرانسوی نقل می کند: «کثرت شان به حدی بود که باعث کمی مخارج مسافران و سکونت مجانی شان در این عمارات شده بود» و به یقین اینچنین اراده و همتی را می بایست ستود که زمینه ساز پیشرفت و گسترش فرهنگ غنی ایران زمین گردید.
در اواخر دوره قاجاریه و پهلوی با گسترش وسایل حمل و نقل، کم کم نقش کاروانسراها کمرنگ شد و راه اندازی راه آهن سراسری تیری بر پیکره این پدیده تاریخی ایرانی بود و آنچه که از کاروانسراها باقی ماند اگر موفق به کسب عنوانی تازه و کاربری جدیدی نشد، به مرور ویرانگی و اضمحلال نصیبش گردید.
نکته حائز اهمیت در مورد کاروانسراهای ایرانی این است که اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم همگی ساختاری یکسان دارند و خصوصیت هایی نظیر پلان مربعی یا مستطیلی، یک درب ورودی بزرگ، هشتی در ابتدای درب ورودی و امثال آن در همه کاروانسراها مشترک است اما اعجاز معماری ایرانی در کاروانسراها این است که حتی ۲ کاروانسرا را نمی توانید پیدا کنید که پلان یک شکل داشته باشند، امکان دارد ۲ بنا از نظر ظاهری شبیه به هم باشند اما حتما تفاوت هایی را با یکدیگر دارند و ازاین رو معماری کاروانسراها در نوع خود یک شگفتی بی نظیر است.
محمدآباد، آخرین منزلگاه در مسیری کهن
کاروانسرای محمد آباد خَره یا کاروانسرای شاه عباسی در ۲۷ کیلومتری قزوین قرار دارد، این بنا همچون کاروانسراهای دوره صفویه است که به صورت چهار ایوانی بنا شده است. بنای کاروانسرا تماماً با آجر بوده و از بیرون دارای طرحی پنج ضلعی و چهار برج مدور است. کاروانسرای محمدآباد بیشتر از آن جهت حائز اهمیت می باشد که در راه ۲ محور مهم مواصلاتی یعنی قزوین به ری و قزوین به اصفهان قرار گرفته و با عنایت به فاصله حدوداً ۳۰ کیلومتری با شهر قزوین، از قزوین به سمت اصفهان نخستین منزلگاه و از سمت اصفهان به قزوین آخرین منزلگاه محسوب می شده که تقریباً فاصله ای یک روزه تا قزوین داشته است. این بنا تا اواخر دوره قاجاریه همچنان مورد استفاده قرار می گرفت اما به مرور با توسعه مسیر جدید قزوین به تهران و همینطور راه اندازی جاده قزوین به رشت کمرنگ و به مرور متروک شد. این بنا در دهه ۴۰ با پشتکار ستودنی و روحیه خستگی ناپذیر پدر دیرینه شناسی ایران، دکتر عزت الله نگهبان بازسازی و مرمت گردید و بعنوان کارگاه دایمی عملی دانشجویان دیرینه شناسی دانشگاه تهران مورد استفاده قرار گرفت.
باتوجه به موقعیت منحصر به فرد دشت قزوین و همینطور تپه های باستانی سه گانه در سگزآباد، این مکان منحصر به فرد به کانونی به سبب پژوهش های باستان شناختی بدل گشت که به حق می بایست همت والای دکتر نگهبان را نه تنها در پاسداشت مواریث و خدمات پرارزش به تاریخ و فرهنگ مرز و بوم بلکه به سبب تربیت باستان شناسان برجسته و فرهیخته ستود. کاروانسرای محمدآباد، یادگار پرارزش دکتر نگهبان، تابحال میزبان خیلی از دانشجویان و اساتید دیرینه شناسی بوده و متاسفانه امروز به دلیل وضعیت نامناسب بنا، متروک شده و وضعیت خطرناکی دارد. این بنا الان نیازمند مرمت و نگه داری جدی است!
غذاخوری کاروانسرای محمدآباد
خوابگاه کاروانسرای محمدآباد کاروانسرای هجیب، بهترین کاروانسرای برون شهری ایران
کاروانسرای هجیب که در بعضی متون با نام حجیب هم از آن یاد می شود و در مجاورت روستایی با همین نام در راه قزوین به اصفهان و در نزدیکی بوئین زهرا واقع شده، متعلق به دوره صفوی بوده و در روایت شاردن سازنده آن «زینب بیگم» یعنی عمه شاه عباس اول معرفی می شود. کاروانسرای هجیب در یکی از شاهراه های حیاتی زمان خود واقع گردیده و با وسعت بیشتر از ۵۰۰۰ متر مربع و دارا بودن بیشتر از ۳۶ حجره، ۲ باغ موقوفه، ۲ آب انبار، یک گرمابه و یک جویبار جزو برترین کارونسراهای برون شهری ایران به حساب می آمده است.
بخش های زیادی از این بنای باشکوه در اثر زلزله سال ۴۱ به شدت صدمه دیده و قسمت هایی از برج شمال شرقی، مسجد و حمام کاروانسرا در بخش شرق کاملاً تخریب شده است. آنچه هم اکنون بیشتر از همه خودنمایی می کند، رها شدن مواریث تاریخی و فرهنگی به حال خود است. کاروانسرای هجیب با آن همه شکوه و آوازه با بی مهری تمام متروکه گشته و از گزند صدمه در امان نمانده است و ما همچنان شاهد مشکل بزرگ عدم تعریف کاربری صحیح و مناسب برای کاروانسراهای کهن و سستی در امر مرمت و نگه داری آنها هستیم.
کاروانسرای هجیب کاروانسرا، تاریخ و فرهنگی در راه زوال
متأسفانه امروز شاهد آن هستیم که بخشی از فرهنگ و تاریخ کهن ایرانی که به حق نقش بسزایی در پیشرفت و آبادانی ایران و همینطور آشنایی جوامع مختلف با یکدیگر داشته است در راه زوال و نابودی قرار گرفته و مشکلات گوناگونی گریبان آنها را گرفته است. یکی از مهم ترین مشکلات، مالکیت چندگانه این بناها بوده و به جای این که این اتفاق به فال نیک گرفته شود و همه نهادهای ذی ربط و ذی نفع، همدلانه در جهت احیا، مرمت و نگهداشت این میراث تلاش کنند، هر یک مسئولیت را برگردن دیگری انداخته یا خود مانعی در این جهت می شوند و نتیجه آن چنین فاجعه ای را به بار می آورد.
دیگر مبحث مهم، سوءمدیریت در تعریف کارکرد و کاربرد درست و مناسب برای کاروانسراهاست. تعداد زیادی از کاروانسراهایی که در مقابل بی مهری های روزگار دوام آورده اند، امروز با عدم تعریف کاربری مناسب و استفاده صحیح به صورت متروک درآمده و روزبه روز شاهد صدمه های بیشتری به بنا هستیم. متأسفانه نهایت اوج هنر و خلاقیت در استفاده از کاروانسرا، ایجاد سفره خانه یا رستوران سنتی و واگذاری به پیمانکاران غیرحرفه ای است که نتیجه آن تخریب بیشتر از پیش این بناهاست.
شاید وقت آن رسیده باشد تا با بررسی کارشناسانه با عنایت به موقعیت، فرهنگ، آداب و رسوم و همینطور بنا و سازه، برای هر یک از آنها کاربری مناسب پیدا نماییم و این چنین میراث گرانبها را به دلسوزان تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم و شهروندان مسئول بسپریم تا با تعریف کاربردهای جدید و متنوعی از قبیل فرهنگسرا، موزه مردم شناسی، خانه های اقامتی و بومگردی مجدداً این سرمایه های فراموش شده را زنده و از نابودی آنها جلوگیری نمایند. آنچه مشخص است ابنیه با متروکه و رها شدن بیشتر از پیش صدمه دیده و ویرانه می گردد و ضرورت تعریف کاربری صحیح و استفاده مسئولانه و دلسوزانه از بناهای تاریخی امری ضروری می باشد. احیا و پاسداشت مواریث کهن فرهنگی و تاریخی بیشتر از بودجه و سرمایه، اراده و غیرت می طلبد!
گزارش از سعید سرشار

منبع: