ماجرای افشای راز یک جاسوس در اسارت
به گزارش آبنما کار، دیدم یک جفت کفش پشت پرده است. نگو دکور درست کرده بود برای گول زدن ما. گفتم: «اگر این شاهد است بگوید حالا چهارشنبه است قبول می کنی؟» اظهار داشت: «قبول نمی کنم.» گفتم: «من سه سال در اطلاعات شما بودم بارها بازجویی شدم آنها نفهمیدند، شما چگونه می گویید؟ پس