تأملی در ایمان و جهاد امیرالمومنین (ع)

به گزارش آبنما کار، ایمان به خدا و جهاد در راه حق همچون فضیلت های برجسته ای به شمار می روند که داشتن آن مایه افتخار هر مسلمان است. دو فضیلتی که هر فردی با آن می تواند مدارج معنوی را طی کرده و خویش را به مقام های عالیه نزد خدا برساند.
سید محمود جوادی- کارشناس مسایل دینی و مذهبی- در یاداشتی که به شکل اختصاصی در اختیار ایسنا، قرار داده در مورد شخصیت و مقام حضرت علی(ع) آورده است:
هرگاه سخن از فضیلت های معنوی و سجایای اخلاقی به میان می آید ناخودآگاه ذهمنمان به سمت رسول خدا (ص) و خاندان گرامی ایشان می رود و با مرور کردن سیره ی زندگی آنها، روح ما از چشمه ی پر فیض کمالات ایشان سیراب می شود.
اهل بیت(ع) که در امور مستحبی و خداپسندانه سرآمد همه بودند، آنها در انجام واجبات و مستحبات، به دور از هرگونه تظاهر و ریا و بدون هیچ منتی تنها به دنبال رضا و خشنودی آفریدگار بودند و خداوند هم مهر تایید خودرا بر آنان زده است، برای نمونه قرآن کریم در مورد واکنش امام علی ضد السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها به درخواست کمکِ مستمندان، این گونه می فرماید: «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا»؛ ما شما را فقط برای خشنودی خدا تغذیه می نماییم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم (سوره انسان: ۹).

اهل بیت پیامبر (ع) کانون فضیلت ها

نگاهی به سیره پیامبراکرم (ص) و زندگی خاندان آن حضرت و ائمه ی معصومین علیهم السلام به ما نشان میدهد که آنها منشأ همه ی خوبیها و فضیلت های بی شمار بودند ازاین رو الگوبرداری اهل سیر و سلوک و همه ی مومنین از آنها به حق مایه رشد معنوی و رضای الهی است.
هر کار خیری که ما به دنبال انجام آن باشیم، یقیناً عالی ترین و باکیفیت ترینِ آن، پیش تر توسط خاندان پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام انجام شده و هرچند این کار درجات مارا بالا می برد اما حضرات معصومین علیهم السلام نزد خدا در امور خیر و مستحبات سرآمدترینند.
در این مبحث می خواهیم از میان خاندان پیامبر علیهم السلام و فضائل بی شمار آنها، به طور مختصر به «ایمان «و «جهاد» امیرالمومنین علی ضد السلام بپردازیم که این دو فضیلتِ غیر قابل انکار دارای مهر تایید الهی و تمجید نبوی است و قرآن و حدیث، به این دو فضیلت امام علی ضد السلام به صورت صریح اشاره نموده است.

مهر تایید الهی بر ایمان، فداکاری و جهاد امیرالمومنین (ع)

گاهی در بین اشخاصی که به دنبال مستحبات و کارهای خدا پسندانه هستند معدود اشخاصی پیدا می شوند که در ارزش گذاری اعمال خیر خود به بی راهه می روند و گاهی هم دراین خصوص از خدا پیشی می گیرند و کار خوب خودرا بزرگتر از آن چه هست می بینند و آنرا جلوه می دهند. این نوع ارزش گذاری های باطل از صدر اسلام تاکنون بوده و متاسفانه در بین اصحاب پیامبر اکرم (ص) هم اتفاق افتاده و قرآن کریم به آن اشاره نموده است.
در روایتها چنین آمده که روزی عباس بن عبدالمطلب (عموی پیامبر) و شیبه بن عثمان مشغول مفاخره با یکدیگر بوده و هر کدام به منصبی که در اختیار داشتند افتخار می کردند. عباس به پذیرایی از زائرین و شیبه بن عثمان یا طلحه بن شیبه به کلیدداری و محافظت از خانه خدا فخر می فروختند. سر انجام امام علی(ع) را – که از آنجا می گذشت – داور قرار داده و از او خواستند نظرش را در مورد برتری یکی از دو منصب بیان کند؛ امام علی ضد السلام با ردّ برتری آنها فرمود: «استحییت لکما فقد أوتیت علی صغری ما لم تأتیا»؛ شرمنده هردوی شما هستم ولی با سن اندکی که دارم، من دارای خصوصیت (فضیلتی) هستم که افتخارات شما به پای آن نمی رسد. عباس اظهار داشت: «وما أوتیت یا علی؟»؛ مگر چه افتخاراتی داری علی؟ امام علی ضد السلام فرمود: «ضربت خراطیمکما بالسیف حتی آمنتما بالله ورسوله»؛ شمشیر بر تنه های شما زدم تا به خدا و رسولش ایمان بیاورید.
عباس بن عبدالمطلب با شندین حرف های علی ضد السلام ناراحت شد و نزد پیامبر اکرم (ص) رفت تا شکایت ایشان را نزد آن حضرت کند. او ما جرا را به رسول خدا تعریف کرد و اظهار داشت: «أما تری إلی ما یستقبلنی به علی؟»؛ نمی بینی علی با من چه می کند؟ رسول خدا (ص) علی (ع) را فراخواند و اصل ماجرا را از او جویا شد: «ما حملک علی ما استقبلت به عمک؟»؛ چه چیزی سبب شد که به عمویت این گونه پاسخ بدهی؟. علی ضد السلام اظهار داشت: «یا رسول الله صدمته (دفعته) بالحق، فمن شاء لیغضب ومن شاء فلیرضی»؛ من او را با حقیقت شوکه کردم، پس هر که بخواهد خشمگین شود می تواند عصبانی شود و هر که می خواهد خشنود شود، خشنود شود. (بحار الأنوار – علامه مجلسی – ج ۳۶ – صفحه ۳۹).
در آن لحظه جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) وحی نمود و گفت این آیه را بر آنان تلاوت کن: «أَجَعَلْتُمْ سِقَایَهَ الْحَاجِّ وَعِمَارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»؛ آیا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را مانند [عمل] کسی قرار داده اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است!؟ [این دو] نزد خدا برابر و یکسان نیستند و خدا گروه ستمکاران را هدایت نمی کند (سوره توبه: ۱۹). عباس بن عبدالمطلب بعد از شنیدن این آیه سه بار اظهار داشت: «إنا قد رضینا»؛ ما راضی شدیم.
قبل از این هم خداوند فداکاری امیرالمومنین (ع) را در ماجرای «لیله المبیت» بیان کرده بود، آن هنگام که مشرکین قریش قصد جان پیغمبر اکرم (ص) را کردند و امام علی ضد السلام به جای رسول خدا (ص) در بستر آن حضرت خوابید تا گزندی به پیامبر (ص) نرسد، خدای متعال در رابطه با فداکاری او چنین فرمود: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ»؛ از میان مردم کسانی هستند که جان خویش را در مقابل خشنودی خدا می فروشند (سوره بقره: ۲۰۷).
امیر المومنین ضد السلام در جنگ های صدر اسلام در کنار مجاهدت ها و فداکاری ها خود و هم حراست از رسول خدا (ص) در جستجوی شهادت بود، به شکلی که او روز شهادت خودرا از پیامبر اکرم (ص) جویا شد و آن حضرت مژده آنرا نه در جنگ بلکه در محراب شهادت داد و خداوند متعال از مکنونات قلبی علی ضد السلام در مورد شهادت هم آگاه بود و این آیه را در شأن امیرالمومنین بر پیامبر (ص) نازل کرد: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَیٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»؛ از مؤمنان مردانی هستند که به آن چه با خدا بر آن پیمان بستند [و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان بود] صادقانه وفا کردند، بعضی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند [و به شرف شهادت نایل شدند] و بعضی از آنان [شهادت را] انتظار می برند و هیچ تغییر و تبدیلی [در پیمانشان] نداده اند (سوره احزاب: ۲۳).

ایمان و جهاد امیرالمومنین ضد السلام و مهر تایید نبوی

رسول اکرم (ص) در جایی دیگر برتری جهادی امیرالمومنین علی ضد السلام را یادآور شده و نه تنها حساب آن حضرت را از سایر صحابه جدا می کند بلکه برتری مطلق امام علی ضد السلام را نسبت به انس و جن بیان می کند.
روایت «ضربه علیّ یوم الخندق أفضل من عباده الثقلین» (بحار الأنوار: ۳۹/ ۲) یکی از فضایل بزرگ و برتر امیرالمؤمنین ضد السّلام را بیان می کند و تصریح می نماید که مقابله ی – با خلوص نیت – آن حضرت با عمرو بن عبدود، برتر از عبادت تمامی جن و انس می باشد. حدیث فوق همچون روایاتی است که مورد قبول شیعه و سنی می باشد و با اشکال مختف و متون گوناگونی نقل شده است. رسول خدا (ص) در مورد ارزش جهادی امیر المومنین (ع) در جنگ خندق، علاوه بر بیان فوق، جمله ی معروف «بَرَزَ الإِیمانُ کُلُّهُ إلَی الشِّرکِ کُلِّهِ»؛ تمام ایمان در مقابل تمام شرک، ظاهر گشت (کنز الفوائد: ج ۱ ص ۲۹۷ )، در شان حضرت علی ضد السلام بیان می کنند.
همینطور در روایتها آمده است، رسول خدا در جنگ خیبر وقتی بعضی از اصحاب نامدار خودرا در چند مرحله به قصد فتح قلعه خیبر فرستاد اما بعد از مواجهه با یهودیان پا به فرار گذاشتند، علی ضد السلام را که مشکل گشای آن حضرت بود – در حدیثی به نام حدیث الرایه – این گونه تعریف کردند: «لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَهَ غَداً رَجُلًا یُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ، (وَ یُحِبُّهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ) یَفَتَحَ اللهُ عَلَی یدیه لیس بفَرَّار، لا یرجِعُ حتی یَفتَحُ اللهُ عَلی یَدَیهِ»؛ همانا فردا این رایت را به مردی خواهم داد که خدا و رسول، را دوست دارد (و خدا و رسول هم، او را دوست دارند)، خدا خیبر را به دست او می گشاید. او هیچگاه نمی گریزد، از حمله برنمی گردد تا خدا به دست او قلعه را فتح کند. پس حضرت علی(ع) را خواستند و او که به درد چشم مبتلی بود را شفا دادند و فرمودند: «خُذْ هَذِهِ الرَّایَهَ فَامْضِ بِهَا حَتَّی یَفْتَحَ اللهُ عَلَیْک»؛ این رایت را بگیر و آنرا با خود ببر تا خدا خیبر را بر تو بگشاید. حضرت علی (ع) با آن پرچم به قلعه حمله کرد و با کشتن مَرحَب خیبری و برادرش یاسر و چند پهلوان دیگر یهود و هجوم به داخل قلعه و نابود کردن همه مقاومت ها، خیبریان را به تسلیم بدون قید و شرط مجبور کرد. (ابن هشام، السیره النبویه، قاهره، ج۲، ص۳۳۴، ص۳۱۶. حاکم نیشابوری، مستدرک، لبنا
دار المعرفه، ج۳، ص۳۷ و ارشاد مفید، ص۵۷؛ اعلام الوری ص۶۲ به نقل بحار، ج ۲۱، ص۲۱؛ صحیح بخاری، ج۵، ص ۱۷۱ باب غزوه خیبر؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۶۰ باب فضایل علی بن ابی طالب).
رسول خدا (ص) همینطور در رابطه با ایمان امیرالمومنین ضد السلام می فرماید: «لَو أنَّ السَمواتِ وَالأرضَ وُضِعَت فی کفّه میزانٍ وَ وُضِعَ إیمانُ عَلیّ فی کفَّهِ میزانٍ لَرُجِّحَ ایمانُ عَلِیّ عَلَی السّموات وَالأرض»؛ اگر آسمان ها و زمین را در یک کفه ترازو بگذارند و ایمان علی(ع) را در کفه دیگر، ایمان علی(ع) بر آسمان ها و زمین برتری خواهد یافت (کفایه الطالب، گنجی شافعی، ص ۷۷ ـ کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۱۷).

دیگر کمالات و ابعاد شخصیتی امام علی (ع) از زبان پیامبر اکرم (ص)

در ادامه این بحث به چند حدیث شریف در وصف کمالات امیرالمومنین ضد السلام از زبان پیامبر اکرم (ص) اشاره می نماییم.
– «عُنوانُ صَحیفَهِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلیّ بنِ أبی طالب»؛ سرلوحه پرونده هر مؤمن (در روز قیامت) دوستی و محبت علی بن ابی طالب است. (مستدرک حاکم، ج ۳، کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۱۵)
– «إنّ علیاً وَلِیُّکُمُ بَعدی»؛ علی(ع) پس از من مولی و صاحب اختیار شما است. (کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۱۲ ـ الفردوس، ج ۵، ص ۲۹۲)
– «أنتَ (یاعلیُّ) مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی إلّا أنَّهُ لانَبییّ بعدی»؛ منزلت تو (یاعلی) نسبت به من همانند منزلت هارون است نسبت به موسی جز آن که پس از من پیامبری نخواهد بود. (سُنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۴۱ ـ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۴۴)
– «سَتکَونُ بَعدی فِتنَهٌ فَإذا کانَ کذلِکَ فَالْزِموا علیّ بْنَ اَبی طالب»؛ بزودی پس از من یک فتنه و آزمون سختی خواهد بود شما در آن تنها به علی بن ابی طالب تمسّک بجوئید. (اُسدالغابه، ج ۵ ص ۲۸۷ ـ الِإستیعاب ج ۴ـ ص ۱۶۹)
– «أنتَ (یا علیُّ) تُبَیِّنُ لِأُمَّتی مَا اختَلَفوا فیه بَعدی»؛ تو (یاعلی) پس از من آن چه امّت من در آن اختلاف خواهند داشت برای آنان روشن خواهی ساخت. (تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۳۴۸ ـ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۲۳)
– «إِنَّ عَلیّاً مِنّی و أنَا مِنهُ وَ هُوَ وَلیّ کُلِّ مُؤمنٍ بَعدی»؛ همانا علی از من است و من از علی هستم، هر مؤمنی پس از من، علی مولی و صاحب اختیار او است. (مُسند احمد، ج ۴، ص ۴۳۸ ـ خصائص نسائی، ص ۲۳)
– «أعلُم أُمتّی مِن بعدی علیُّ بنُ أبی طالب»؛ پس از من، اعلم اُمت من علی بن ابی طالب(ع) است (کنزل العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۴)
– «أقضی أُمّتی عِلیّ»؛ بیناترین امّت من در أمر قضاوت علی(ع) است. (الریاض النضره، ج ۳، ص ۱۶۷ ـ ذخائرالعقبی، ص ۸۳ ـ مناقب خوارزمی، ص ۳۹)
– «اَلّلهمَّ أَئْتِنی بِأحَبِّ خَلقِکَ إلَیکَ یأکُلُ مَعیَ هذاَالطَّیرَ. فَجاءَ عَلٌّیِّ(ع) فَأکَلَ مَعَه»؛ (پرنده ای بریان در محضر پیغمبر اکرم صلی الله ضد و آله بود. حضرت عرض کرد) بارالها! محبوب ترین خلق خویش را برسان با من هم خوراک این پرنده شود. در این هنگام علی ضد السلام رسید و از آن پرنده تناول نمود. (این حدیث مشهور بنام «حدیثُ الطَّیر» مشهور است.) (سنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۳۶ ـ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۳۰ـ۱۳۲)
– «أنا و علیّ مِن شَجَرهٍ واحدهٍ وَالنّاسُ مِن أشجارٍ شَتّی»؛ ریشه من و علی از یک درخت است، و دیگر مردم از درختان متعدد هستند. (مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۰ ـ کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۰۸)
– «أوّلُ مَن صلّی مَعی علیٌ»؛ اول کسی که با من نماز گزارد علی ضد السلام بود. (کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۱۶ ـ الفردوس، ج ۱، ص ۲۷)
– «إِنّ الملائکهَ صَلّت عَلَیّ و علی عَلِیّ سَبْعَ سِنینَ قَبلَ أَنْ یُسلِمَ بَشَرٌ»؛ هفت سال قبل از آن که بشری مسلمان شود، فرشتگان بر من و علی صلوات و درود می فرستادند. (کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۱۲ ـ مختصر تاریخ دمشق «ابن منظور»، ج ۱۷، ص ۳۰۵)
– «أنتَ یا علیّ بِمَنزِلَهِ الکَعبهِ تُؤتی ولاَتأتی»؛ تو (یاعلی) همانند کعبه ای، همه به سمت تو رو می آورند (به تو نیازمندند) و تو به سمت کسی رو نمی آوری (به کسی نیاز نداری) (اُسدالغابه، ج ۴، ص ۳۱)
– «أنا مدینهُ العِلم و علیٌّ بابُها فَمَن أرادَ المَدینَهَ فَلْیَأْتِها مِن بابِها»؛ من شهر علم هستم و علی ضد السلام دروازه آن، هر کس که آهنگ شهر کند باید که از دروازه آن وارد شود. (تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۳۴۸ ـ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۲۶)
– «لَولاکَ (یا علیُّ) ما عُرِفَ المؤمنونَ مِنْ بعدی»؛ اگر تو (یاعلی) نبودی، مؤمنان پس از من، از دیگران تمییز داده نمی شدند. (کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۵۲ ـ الریاض النضره، ج ۳، ص ۱۷۳)
– «مَن أَرادَ أَن یُنْظُرَ إلی آدَمَ فی عِلمِهِ و إلی نوحٍ فی تقواهُ و إلی إبراهیمَ فی حِلمِهِ و إلی موسی فی هَیبَتهِ وَ إلی عیسی فی عبادَتِهِ فَلیَنظُر إلی علیّ بنِ أبی طالب»؛ هر کس بخواهد به علم آدم و پارسائی نوح و بردباری ابراهیم و هیبت موسی و عبادت عیسی(ع) نظر کند باید که به علی بن ابی طالب(ع) نظر نماید (مناقب خوارزمی، ص ۵۰)
– «النَّظَرُ إلی وَجهِ عَلیّ عِبادَهٌ»؛ نگاه کردن به سیمای علی ضد السلام عبادت است. (مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۴۲ ـ الریاض النضره، ج ۳، ص ۱۹۷ ـ مناقب ابن مغازلی، ص ۲۰۶)
– «علیّ مِنّی بِمنزِلهِ رَأسی مِن بَدَنی»؛ علی(ع) برای من، هم چون سر من است برای پیکر من. (تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۱۲ ـ کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۰۳)
– «کنتُ أنَا و علیّ نوراً بین یَدَی اللهِ تعالی قَبل أن یُخلقَ آدمُ بأَربَعَهِ عَشَرَ ألفَ عامٍ!»؛ من و علی(ع) چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم(ع) نوری بودیم که در ساحت قدس خدای متعال به سر می بردیم! (الریاض النضره، ج ۳، ص ۱۲۰ ـ میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۲۳۵)
– «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیّ مولَاه اَللّهمَّ والِ مَنْ والاه وَ عادِ مَن عاداه»؛ هر کس که من مولا و صاحب اختیار او هستم علی هم مولا و صاحب اختیار اوست. بارالها! هر کس که ولایت علی را قبول کرد تو ولی او باش و هر که با او دشمنی کرد تو هم دشمن او باش. (کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۰۹ ـ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳ ـ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۰۹)
– «هذا (علیّ) أخی وَ وَصِیّی وَ خلیفَتی مِن بَعدی فَاسمَعموا لَهُ و أطیعوا»؛ این (علی) برادر و جانشین من و خلیفه پس از من بر شما است. گوش به فرمان او باشید و از او اطاعت نمائید. (تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۳۱ـ الکامل، ج ۲، ص ۶۳ـ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۲۱۱ـ کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۳۱ـ معالم التنزیل، ج ۴، ص ۲۷۹)
– «إِنَّ هذا (علیّاً) و شیعتَه هُمُ الفائزونَ یَومَ القِیامه»؛ این علی(ع) و شیعیان او هستند که در روز قیامت کامیاب و رستگار خواهند بود. (تفسیرالدر المنثور سوره بیّنه، آیه ۷ ـ الفردوس، ج ۳، ص ۶۱ ـ وسیله المتعبّدین، ج ۵، قسمت ۲، ص ۱۷۰)
– «لَوِ إجتَمَعَ الناسُ عَلی حُبِّ عَلِیّ بنِ أبی طالبٍ لَما خَلَقَ اللهُ النارَ!»؛ اگر تمام مردم در دوستی و محبت علی بن ابی طالب ضد السلام یکدل بودند و وحدت کلمه داشتند خداوند آتش جهنم را هیچگاه نمی آفرید! (مقتل الحسین خوارزمی، ج ۱، ص ۳۸ ـ الفردوس، ج ۳، ص ۳۷۳)
– «یا عائشه! إنَّ هذا (علیّاً) أحبُّ الرّجالِ إلَیّ و أکرَمُهُم عَلیّ فَاعْرِفی حَقَّهُ وَ أکرِمی مَثواهُ»؛ عایشه! این (علی) محبوب ترین مردان و گرامی ترین آنان در نزد من است. تو حقانیت و موقعیّت او را بشناس و مقام و منزلتش را گرامی بدار. (اسدالغابه، ج ۵، ص ۵۴۸ ـ ذخائر العقبی، ج ۱، ص ۶۲، الریاض النضره، ج ۳، ص ۱۱۶)
– «یا علیّ! ما کنتُ أُبـالی مَنْ ماتَ مِن أُمَّتی وَ هُوَ یُبْغِضُکَ ماتَ یَهُودیّاً أو نَصرانیّاً!»؛ یا علی! هر کس از امّت من تو را دشمن بدارد، دیگر برای من مهم نیست او یهودی خواهد مرد یا مسیحی! (الفردوس، ج ۵، ص ۳۱۶ـ مناقب ابن مغازلی، ص ۵۰)
– «حُبُّ عَلّیّ بنِ أبی طالبٍ یأکُلُ اُلذّنوبَ کما تَأکُلُ النارُ الحَطَبَ»؛ محبت و دوستی علی بن ابی طالب (آنچنان) گناهان را نابود می کند همانند آتش که (با حرص و وَلَع) هیزم را می خورد و نابود می نماید. (کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۲۱ ـ الفردوس، ج ۲، ص ۱۴۲ ـ الریاض النضره، ج ۳، ص ۱۹۰)
– «علیٌّ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِیّ وَلَنْ یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلیّ الحَوضَ یَومَ القیامَه»؛ علی با حق است و حق با علی است، این دو هیچگاه از یکدیگر جدا نمی شوند تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. (تاریخ بغداد، ج ۱۴، ص ۳۲۱ـ ابن عساکر، ج ۳، ص ۱۵۳)
– «إذا کانَ یومُ القیامَه وَ نُصِبَ الصِّراطُ عَلی شَفیرِ جَهنّمَ لَم یَجُزْ إلّا مَن مَعَهُ کِتابُ علیّ بنِ أبی طالب»؛ روزی که قیامت راه اندازی و پل صراط بر کناره جهنم نصب می گردد هیچ کس حق عبور از آنرا نخواهد داشت مگر این که برگه اجازه علی بن ابی طالب را بهمراه داشته باشد. (مناقب ابن مغازلی، ص ۱۴۲ ـ فرائدالسمطین، ج ۱، ص ۲۸۹)
– «لَوأنَّ الغِیاضَ أقلامٌ والبَحْرَ مِدادٌ والجِنَّ حُسّابٌ والإِنسَ کُتّابٌ ما أحْصَوْا فضائلَ علیّ بن أبی طالب!»؛ اگر تمام درختان قلم، و دریاها جوهر، و جنیّان حسابگر و آدمیان نویسنده شوند نخواهند توانست فضائل علی بن ابی طالب ضد السلام را اِحصا و شمارش نمایند! (تذکره الخواص سبط ابن الجوزی، ص ۱۳ ـ کفایه الطالب گنجی شافعی، ص ۱۲۴ـ۱۲۳)
– «ما مَرَرْتُ بسماءٍ ألّا و أهلُها یُشتاقُون إلی علیّ بنِ أبی طالب و ما فی الجَنَهِ نبیّ إلّا و هو مشتاقٌ إلی علیّ بنِ أبی طالب»؛ (در معراج) از هیچ آسمانی گذر نکردم مگر أهلش را مشتاق دیدار علی بن ابی طالب ضد السلام دیدم، و در بهشت هیچ پیغمبری نبود مگر اشتیاق دیدار علی بی ابی طالب ضد السلام را داشت. (الریاض النضره، ج ۳، ص ۱۲۰ ـ ذخائر العقبی، ص ۶۴)
– «زَیّنوا مجالِسَکُم بِذِکرِ عَلیّ»؛ همایش و محافل خویش را با ذکر و یاد علی(ع) مُزیّن نمائید. (مناقب ابن مغازلی، ص ۲۱۱)
– «یا علیّ! إنّ شیعتَکَ عَلی منابِرَ مِن نورٍ مُبیَضَّهً وَجوهُهُم حَوْلی، أَشفَعُ لَهُم وَ یکُوُنونَ فی الجّنهِ جیرانی»؛ یا علی! شیعیان تو در قیامت بر فراز منبرهایی از نور و با چهره های سفید و درخشان در پیرامون من هستند، آنان را شفاعت می کنم و در بهشت در جوار من خواهند بود. (شرح ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۵۸ ـ مجمع الزوائد هیثمی، ج ۹، ص ۱۳۱ ـ ینابیع الموده، ص ۶۳)
– «قُسِّمتِ الحِکمهُ عَشَرهَ أجزاءٍ أُعْطِیَ عَلِیّ تِسَعهَ أَجزاءٍ وَالنّاسُ جُزءً واحداً وَ هُوَ أعلَمُ بِالعُشِرالباقی!»؛ علوم و حکت ده بخش است، به علی(ع) نُه بخش و به دیگر مردم یک بخش عطا شده و علی(ع) در آن یک بخشِ یک دهم هم از دیگران اعلم و داناتر است! (البدایه و النهایه ابن کثیر، ج ۷، ص ۳۶۰ ـ میزان الاعتدال ذهبی، ج ۱، ص ۱۲۴ ـ لسان المیزان عسقلانی، ج ۱، ص ۲۳۵)
– «أیُّها َالناس، إمتَحِنوا أولادَکُمْ بِحُبّ عَلِیّ. فَمَن أَحَبّهُ فَهُو منکُم وَ مَن أبغَضَهُ فَلَیسَ مِنکُم!»؛ ای مردم، بچه های خویش را به محبّت علی(ع) بیازمائید، هر کس که علی را دوست داشت او فرزند شما (و حلال زاده) است و آن کس که او را دشمن داشت او فرزند شما (و حلال زاده) نیست! (تاریخ امیرالمؤمنین(ع)، ابن عساکر، ص ۲۵۵)
– «یا عمّار! إنْ رَأیتَ علیاً قَد سَلَکَ وادیاً و سَلَکَ الناسُ وادیاً غیرَهُ فَاسلُکْ مَعَ عَلِیّ وَدَعِ الناسَ»؛ عمار! هر وقت دیدی که علی(ع) تنها به راهی می رود و همه مردم به راهی دیگر، تو مردم را واگذار و در مسیری برو که علی(ع) می رود. (کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۱۳ ـ تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۱۸۷)

امام علی (ع) از زبان خودِ امام

یکی از مظلومیت های امیر المومنین علی ضد السلام شناساندن خود به مردم بود، مردمی که صدها سال از آن چه علی ضد السلام از آنها انتظار داشت عقب بودند و همچنان در جهل و عدم درک امامت آن حضرت به سر می بردند، به شکلی که وقتی آن حضرت کسی برای درک کردن خود نمی یافت، درد دل خودرا به چاه می گفت.
امام علی ضد السلام در طول زندگی خود بارها با جمله معروف خود «سلونی قبل أن تفقدونی» سفره علم بی کران خودرا برای خواص و عوام مردم می گسترانید، نه از باب تفاخر و خودبزرگ بینی بلکه این کار را با هدف رشدِ معرفت و دانش جامعه انجام می داد، و به آنها چنین می فرمود: «و اللّه لو شئت أن أُخبر کلّ رجلٍ منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شأنه لفعلت ولکن أخاف أن تکفروا فیّ برسول اللّه»؛ سوگند به خدا، اگر بخواهم می توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از همه شئون زندگی، آگاه
سازم من از آن می ترسم که با این گونه خبرها نسبت به رسول خدا(ص) کافر شوید، آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود می سپارم سوگند به خدایی که محمد(ص) را به حق برانگیخت و او را برگزید جز به راستی سخن نگویم، پیامبر اسلام(ص) همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک می شود، و جای نجات کسی که نجات می یابد، و پایان این حکومت، همه را به من اطلاع داده و مرا آگاهانده است. هیچ حادثه ای بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرده بود و مرا بدان مطّلع ساخت» (محمد دشتی، نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵).
ما در اینجا برای ممانعت از طولانی تر شدن مطلب، تنها به چند نمونه از فرمایشات امیرالمومنین ضد السلام در رابطه با ایمان و شجاعت خود در جهاد بسنده می نماییم و بحث را به پایان می بریم.
حضرت علی(ع) در یکی از فرمایشات خود در رابطه با سابقه جهادی خود این گونه بیان می کند: «أنا وضعت فی الصّغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعه و مضر»؛ من در خردسالی بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبیله «ربیعه» و «مضر» را درهم شکستم. (محمد دشتی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۳۹۸)، همینطور می فرماید: «همانا خداوند سبحان حضرت محمد(ص) را مبعوث فرمود: در روزگارانی که عرب کتابی نخوانده و ادّعای وحی و پیامبری نداشت، پیامبر اسلام(ص) با یارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات کشاند… به خدا سوگند! من در دنباله آن سپاه بودم، تا باطل شکست خورد و عقب نشست… در این راه هیچگاه ناتوان نشدم و نترسیدم، و خیانت نکردم، و سستی در من راه نیافت به خدا سوگند درون باطل را می شکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم» (محمد دشتی، نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵، ص ۱۹۲).
آن حضرت در یکی از خطبه های خود در مورد ملازمت ایشان با رسول خدا (ص) این گونه بیان می کنند: «و لقد واسیته بنفسی فی المواطن التی تنکص فیها الأبطال و تتأخر فیها الأقدام، نجده أکرمنی الله بها»؛ من با در کف گذاشتن جان خود، در صحنه های نبردی که شجاعان قدم هایشان می لرزید و پشت کرده فرار می کردند، با حضرت اش (رسول خدا) مواسات کردم و این شجاعتی است که خداوند مرا به آن اکرام فرموده است (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷).
امیرالمومنین ضد السلام همینطور در رابطه با اسلام و ایمان خود و پیشی گرفتن ایشان از دیگران چنین می فرماید: «اللهم إنّی أول من أناب، و سمع و أجاب، لم یسبقنی إلا رسول الله (ص) بالصلوه»؛ بار خدایا! من اولین کسی هستم که به سمت تو بازگشته و ندای تو را شنیده و پاسخ گفته ام. هیچ کس جز پیامبر (ص) در نماز بر من پیشی نگرفت (نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱)