داستان خانه تنکابنی از هفت سال پیش تا امروز دیوار پیشکش، خانه نا ندارد

آبنما کار: نسخه ی قدیمی یکی از خانه های تاریخی تهران است؛ خانه ای که هر چند در طول دست کم ۱۵ سال گذشته، بی مهری های زیادی را دیده و پس از گذر عمر صاحب اصلی اش، هر روز مکان زندگی یک قشر بوده؛ به حدی که مردم منطقه را نسبت به آمد و شُدهایش معترض کرده بود اما…
به گزارش آبنما کار به نقل از ایسنا، زیرزمین خانه بود یا یکی از اتاق های طبقه همکف، هر چه که بود حلقه فیلم هایی از “دختر لر”، “گاو” و هر چه که پدر و مادرهامان سال ها قبل در سینماها با آن ها خاطره داشتند را روی هم تلنبار کرده بودند… صدای مردها از طبقه بالای خانه می آمد و ما مبهوت حلقه های فیلم های قدیمی بودیم که هیچ نام و نشانی از استودیو، شرکت یا هر نهاد دیگری نداشتند.

شگفتی انبار کردن این همه فیلم در یک اتاق کوچک بی در و پیکر درست وسط ناف تهران یک طرف و صدای خنده ی مردهای غریبه از طبقه بالا آن هم در ظهر جمعه، ترس را آن قدر به جانمان انداخته بود که نفس مان در نمی آمد. با دست به یکدیگر علامت دادیم برگردیم و راهِ زیرزمین را به مسئولان سینمایی نشان دهیم.

رسیدیم، زنگ زدیم و گفتیم برای نمونه “گاو” را همراه خود داریم، خواستیم به داد آن فیلم ها برسند… حلقه فیلم هایی که شاید موزه سینما هم کمتر نسخه ای از آن ها را داشته باشد، اما انگار خبر نداشتیم که خودِ خانه ی بی در و پیکر محله ولی آباد هم نسخه ای از همان قدیمی هاست که گذاشته اند خیس بخورد و پایین بریزد در تنهایی خودش…

حالا دست کم هفت سال از آن روز می گذرد و این نسخه قدیمی امروز در محله «ده ولی آباد» تهران است؛ جایی که خیلی ها از دست کم دو دهه قبل، منطقه اش را با نشانی “خانه ی قدیمی بدون دیوار” می شناسند؛ آدرسی که امروز نامی آشنا دارد، خانه ی منسوب به “ظهیرالاسلام” که مالک اش “سپهدارِ اعظم” قاجارها بوده.

پیچ شمیران، تقاطع خیابان های قائدی و «ولی آباد»؛ جایی که «محمدولی خلعتبری» معروف به «محمدولی خان تُنِکابُنی» بعد از استبداد صغیر و فتح تهران در همان زمان که سه دوره نخست وزیر ایران بود و احمدشاه به او لقب «سپهدار اعظم» داد، زندگی می کرد؛ خانه ای دوقُلو با معماری کاملا مشابه، درست مقابل خود و در چند قدمی اش. قرینه ای که حالا یک قُل خویش را به خاطر بی توجهی ها، فکرهای پرسود و درآمدزا و ساخت برج های بی قواره ی شهری از دست داده است.
خانه سردار تنکابنی در سال هایی که دور