شب های سرد زمستان را با افسانه های کهن گیلان گرم نماییم

آبنما کار: ایسنا/گیلان داستان ها و افسانه های کهن گیلان که مملو از ماجراهای پندآموز و عبرت گونه است و روزگاری با روایت پدربزرگان، شب های سرد و طولانی زمستان را گرم می کردند، امروزه به جهت فراگیری تکنولوژی روبه فراموشی هستند.
در گذشته ای چندان دور که هنوز بساط کرسی، چراغ گردسوز و دیوارهای کاهگلی به راه بود و جایگاه پدربزرگ در کنج بالای خانه و مادربزرگ هم کنار سماور ذغالی بود. پدربزرگ با صدایی رسا نقل و قصه ها را از گذشته تعریف می کرد و مادربزرگ هم رج به رج بافتنی می بافت و اینگونه شب های سرد و طولانی زمستان را گرم می کردند.
وقتی نسل های ماقبل دهه، ۷۰ اسم پدربزرگ و مادربزرگ را می شنوند، نخستین تصویری که به یاد می آورند قصه  گویی های پدربزرگ ها و مادربزرگ هاست که همه نوه ها را دور چراغ گردسوز جمع می کرد تا با هیجان و ذوقی خاص و با گویش شیرین گیلکی داستان ها و افسانه هایی را که از اجداد خود شنیده بودند، روایت کنند.
داستان هایی مملو از مردان و زنان قهرمان، ماجراهای پندآموز و عبرت گونه همراه با تجربه های با ارزش که در دل این قصه گویی ها منتقل می شد و خواب های آرام و مملو از رویاهای کودکانه و قهرمانانه را به ما هدیه می کرد که امروزه کمرنگ شده اند.
تاریخ سرزمین گیل و دیلم از گذشته داستان ها و افسانه های خاص خودرا شنیده و نسل به نسل این داستان ها روایت و نقل شده اند و امروز جزء آثار معنوی و فرهنگی گیلان محسوب می شوند.
میثم نواییان، پژوهشگر و رئیس سابق پژوهشگاه میراث فرهنگی گیلان در گفت وگو با ایسنا، با اشاره به اینکه شنیدن داستان ها و افسانه های سرگرم کننده و پندآموز یکی از ماندگارترین خاطرات دوران کودکی است، اظهار نمود: بسیاری از داستان ها و قصه های قدیمی برگرفته از یک فلسفه و حکمت هستند که امروزه با وجود فراگیری و سهولت فضای مجازی داستان ها و مَتل های قدیمی به حاشیه رفته اند.
وی با اشاره به اینکه از قدیمی ترین داستان های ایران می توان به «درخت آسوریک» که متعلق به دوره اشکانیان است و مذاکره بین یک بز و درخت خرما را روایت می کند و همین طور کلیله و دمنه اشاره نمود، اضافه کرد: قصه ها و متل های گیلان عموما حول محور معیشت مردم که به دامداری و کشاورزی وابسته بوده، سرچشمه گرفته است.
این امین اموال فرهنگی و تاریخی میراث فرهنگی گیلان، با اشاره به اینکه اغلب داستان های قدیم گیلان دارای مفاهیم معیشتی بوده که ارزش های اجتماعی و اخلاقی را بازگو می کردند، افزود: بعنوان مثال داستان «سیاگالش» که در فرهنگ تالش ها و گالش ها وجود دارد، یک عامل بازدارنده بوده و این قصه روایتگر نحوه برخورد یک چوپان است که اگر با حیواناتش بد رفتاری داشته باشد مورد غضب سیاگالش قرار می گیرد و بر عکس اگر با حیوانات به عطوفت رفتار کند مورد تحسین و تشویق وی قرار می گیرد.
نواییان با اشاره به اینکه با توجه به این که حالا در فصل زمستان هستیم یکی از داستان های مرسوم این فصل که توسط اجدادمان در گیلان روایت می شد، مناظره بین دو برادر پیلاچله و کوچی چله است، اشاره کرد: شمالی ها یک گاه شمار دارند که از اول زمستان تا ۱۰ بهمن ماه به مدت ۴۰ روز را پیلاچله(چله بزرگ) و از ۱۰ تا آخر بهمن ماه به مدت ۲۰ روز را کوچی چله (چله کوتاه) می نامند. در این داستان کوچی چله خطاب به برادرش پیلاچله عنوان می کند که تو در سرما سخت نمی گیری، وقتی من برسم به قدری برف و سرما همراه خودم می آورم که نوزاد در قنداق از سرمای شدید یخ بزند؛ در حالی که هیچ موقع عمر کوچی چله به آن اندازه نمی رسد که بتواند بر مردم سخت بگیرد.
وی افزود: در گیلان قدیم داستان دیگری در میان مردم تالش زبان روایت می شد که بازگوکننده هوش و ذکاوت دختر چوپان بوده، در این داستان عده ای راهزن به یک گله حمله می کنند که توسط یک دختر چوپان هدایت و مراقبت می شده، زمانی که راهزنان حمله می کنند دختر از آنان می خواهد پیش از بردن گوسفندان برای آخرین بار برایشان نی بنوازد و دختر با نی نواختن خود، برادرش را که در کوه مقابل بوده از وجود خطر باخبر می کند که سرانجام با آمدن برادر، مانع غارت گله می شوند.
این پژوهشگر گیلانی درباب داستان مرسوم در نواحی شرق گیلان، بیان کرد: در شرق گیلان هم داستان شال ترس ممد روایت می شده، شخصیت اصلی داستان پهلوان محمد بوده که در میان مردم منطقه اسم و آوازه ای داشته اما از شُغال می ترسید، در غروب یکی از روزهای زمستان که پهلوان محمد به منزل برمی گردد، همسر وی به جهت اینکه پهلوان محمد بر ترس خود غلبه کند، درب منزل را می بندد و از همسایه ها هم می خواهد که با وی همکاری کنند، وقتی پهلوان محمد هم به هر خانه ای بازگشت می کند، هیچکس درب را باز نمی کند. وی با شنیدن صدای زوزه گرگ و شغال از ترس به سمت جنگل می رود و در راه یک تخم مرغ می بیند و بر می دارد و ادامه مسیر سر از خانه غول ها در می آورد و آنجا هم با هوش و ذکاوتی که داشته با تخم مرغی که همراهش داشته غول ها را فریب می دهد و سپیده دم در حالی که بر ترس ذاتی خود غلبه کرده بود، به منزل برمی گردد.
وی افزود: این داستان ها و مَتل ها برای این بوده که آرمان ها و هنجارها رعایت شود و همواره پدربزگان و مادربزرگان به دنبال این بودند تا مفاهیم اخلاقی و انسانی را در چارچوب داستان برای فرزندان خود روایت کنند.
به گزارش آبنما کار به نقل از ایسنا، با توجه به این که در نقل یک داستان فقط اطلاعات و ماجراهای تلخ و شیرین نیستند که منتقل می شوند بلکه تجربه یک زندگی، فرهنگ، ارزش و راه و روش صحیح زندگی کردن است که به شنونده منتقل می گردد؛ قصه ها و داستان های کهن که این روزها کودکان به جهت پیشرفت تکنولوژی با آنها غریبه هستند، از خاصیت های بنیادی و اثرگذاری برخوردار می باشند و نیکی و بدی در آن با ترفندهای استادانه تربیتی آموزش داده می شود پس صیانت از داستان ها و افسانه های کهن به سبب نقش تاریخی و فرهنگی آنها در تاریخ یک ملت دارای اهمیت است که باید بیشتر از پیش به این امر توجه کرد.
در حوزه افسانه ها و داستان های خطه گیلان چند کتاب تدوین و به چاپ رسیده است. کتاب «افسانه های گیلان» که توسط محمدتقی پوراحمد جکتاجی تدوین و توسط انتشارات وزارت ارشاد چاپ شده است؛ این کتاب شامل ۶۰ افسانه و داستان مناطق مختلف گیلان است. همین طور اثر دیگری در زمینه داستان های مرسوم بین مردم گیلان با همین عنوان «افسانه های گیلان» توسط هادی غلام دوست تهیه و تدوین شده که توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده و شامل داستان ها و افسانه های بیشتری است. کتاب «افسانه های اشکور بالا» نیز توسط کاظم سادات اشکوری و نشر هزار کرمان تدوین و چاپ شده است؛ این آثار علاوه بر نقل تجربیات سرگرم کننده و عبرت گونه، می توانند بعنوان آثار تاریخی و بومی که از فرهنگ قدیم مردم گیلان سرچشمه گرفته اند، شب نشینی های شب های سرد زمستان را گرم و دلپذیر کنند.

منبع: